نتایج جستجو برای عبارت :

هرچقدر سخت بگیری سخت میگذره

چشمامو که باز کردم برای هزارمین بار فهمیدم ک دگ نمیخوام با پدر و مادرم زندگی کنم...
هرچقدر خوب....هرچقدر دلسوز....هرچقدر مهربون....
من دیگه ن می تو نم!
مسخرس ک اجازه ندارم مستقل زندگی کنم....
باید طرح برم یه جای خیلی دور
تحمل زندگی با پدر و مادرم رو ندارم
فکر می‌کردم بزرگ می‌شم، درست می‌شه دیگه..  بالاخره من که آدم خوبی ام! من که بزرگ شم مثه بقیه اشتباه نمی‌کنم..
هرچقدر بزرگ‌تر شدیم، کم‌اختیار تر شدیم. اشتباه‌تر شدیم..
هرچقدر خاستیم بلند شیم، بیشتر فشارمون دادن که «بشین سر جات!».
اون دست بچگونه‌ای که از آب بیرونه و کمک می‌خواد، کم مونده که بره زیر آب و اونم پیر بشه.
بالاخره امروز وقت عکاسی رسید. البته زیاد عکس نگرفتم خب مدل پروژمم اینجوریه. نه که بشه زیاد گرفت یعنی خب هرچقدر که ادم ببینه دیگه. باید حالا نگاشون کنم. فکر کنم یکی دوتاش خوب شده باشه. بازم باید ببینم. خب دیگه برم کارامو کنم ساعت شیش شد. 

هرچقدر که گربه نبود هوا پر از پروانه بود. 
هرچه بیشتر فکر میکنم میبینم فرق بزرگی ست میان من و اویی که گرسنگی ونداشتن اجبارِ همیشگی اش است ! هرچقدر که ننوشم نبینم ، بازهم این ترازو هم سان نمیشود، خیال ویرانی یک شب او ، به اندازه ی تمامی سی روز من و توست که بی تشویش از فردا سحر میشود. . .واقعیت از این قرار است، تنها فقر نیست که آدم را بیتاب میکند ، سخت است بی رویایی از فردا شب را به صبح برسانی وقتی نداشتن ، اجبار هر روز و هرسال تو باشد !هرچه بیشتر فکر میکنم میبینم روزه ی من ، تنها روزه ی نخورد
۱. دفاع از پایان نامه و صادر شدن شماره نظامم
۲. به دنیا اومدن نیکان و ریحانه، دوتا جوجوی خوشمزه‌ی دوستای جون جونیم
۳. خاطرات شیرین گلستان
۴. همتِ شروع و خیز برای موفقیت در آزمون رزیدنتی
۵. بهبود علی از پنومونی
۶. خریدای اینترنتی پشت سر هم و فراوون آخر سال!
۷. گلدون مرکباتم و جوونه‌های قشنگش
۸. حال خوب مریضام بعد از بهبود... من که واقعا کاره‌ای نبودم ولی این یکی از بهترین حس‌هاییه که هرچقدر تجربه‌ش کنم کهنه نمیشه. یه نعمت فوق العاده ارزشمنده که
سلام
عرض کنم که این چند وقت خیلی خوب پیش نرفت؛ ولی خب بد هم نبود. نسبتا راضی هستم. میتوانست بهتر باشد... هر چه بود گذشت
بعد اینکه داشتم به این فکر میکردم که تنها راه بدست آوردن respect کسب یک رتبه دهان پر کن در کنکور ارشد است
چیزی که خیلی به آن نیاز دارم بستن دهان برخی از اقوام و آشنایان است
میخواهم جزو 20 نفر اول رشته خودم باشم و قیافه آنها را هنگامی که بهترین دانشگاه قبول میشوم ببینم، آن موقع مثل خودشان رفتار میکنم؛ جوری نگاه میکنم که گویی اصلا ندی
پسری با نام فدایی ولایت و محب رهبری و ولایی، زیر عکس دختری با چادر عربی و روسری خوشرنگ فیروزه ای کامنت میگذارد، کاش همه ی دختران مثل شما زیبا و نجیب بودند
و دختر در جواب کامنت پسر با عشوه می نویسد
"ان شاالله یه دخترچادری نجیب نصیبتون بشه برادر ! .
یعنی "حیا"مرده است!
هرچقدر هم  رویت را محکم بگیری 
هرچقدر هم  ادعاهایت با تعریف های دیگران بزرگتر شوند 
یادت باشد ...
برای تک تک این دلبری ها  برای تک تک لحظه هایی که فکر او مشغول تو شده ؛باید جواب پس بد
جغد پیری بود که روی درخت بلوطی زندگی میکرد.
جغد هرروز اتفاقاتی که دور و برش می افتاد را تماشا می کرد.
دیروز پسری را دید که به پیرمردی کمک کرد و سبد سنگینش را تا منزلش برد.
امروز دختری را دید که سر مادرش داد میزد.
هرچقدر بیشتر میدید، کمتر حرف میزد.
هرچقدر کمتر حرف میزد، بیشتر میشنید.
میشنید که مردم حرف میزنند و قصه می گویند.
شنید که زنی میگفت، فیلی از روی دیوار پریده است.
شنید که مردی میگفت، هرگز اشتباه نکرده است.
او درباره ی همه ی آدم ها شنیده بو
بخیه بعد از جراحی بینی و راه درمان آن :
زخم ها و برش هایی که در عمل ایجاد میشود اگر داخلی باشد بخیه جذبی است ولی اگر خارجی باشد بخیه معمولی است و نیاز به کشیدن دارد. نوع و روش بخیه زدن جراح در ایجاد جای بخیه بسیار مهم است یعنی این موضوع به این معنی است که جراح هر چقدر ظریف تر بخیه بزند آثار بخیه بسیار کمتر دیده میشود اما همچین رنگ پوست و نوع پوست خود شخص مهم تر است. هرچقدر پوست ظریف تر و سفید تر باشد جای بخیه کمتر دیده میشود و هرچقدر پوست زخیم تر و
هرچقدر کسی را بیشتر دوست داشته باشی، بیشتر حاضری برایش فداکاری کنی؛اگر نیازی پیش آمد:برای دوست چندین ساله‌ات حاضری از ماشینت بگذری؛برای برادرت حاضری خانه‌ات را هم بفروشی؛برای پدر، مادر و همسر و فرزندت حاضری از جانت هم بگذری،
اما هیچ کدام از این دوست داشتن‌ها عشق نیست و هیچ کدام از این فداکاری‌ها عاشقانه نیست؛کسی که عاشق است کاری به نیاز معشوق ندارد، لازم نیست نیازی پیش بیاید تا از خودش بگذرد؛ بلکه عاشق از روی شوق دنبال بهانه‌ای برای ف
میخوام یه دختر قوی باشم. یه دختر قوی که به مشکلات و درگیریهاش ـ هرچیزی که هست ـ اجازه نمیده تا حالشو بد کنن یا سنگی جلوی پاش بشن. میخوام یه دختر پرکار و شاد باشم! دختری که هیچ چیز نمیتونه مانع کار کردنش بشه و با تلاشش آرزوهاشو برآورده میکنه. میخوام دختری باشم این چنینی. که عزیزانش لذت ببرن از بودنش و زندگی کردنش. میخوام اونهارو هم خوشحال کنم. میخوام با هر سختی ای که هست ـ هرچیز ـ از زندگیم لذت ببرم و کار کنم و بجنگم و به ناراحتی هام اجازه ندم تا
من این پست رو مینویسم تا این بار اونی که حرف میزنه تو باشی، نه من.
حتی اگه سال هاست حرف نزدی باهام. حتی اگه هیچوقت حرف نزدی باهام. حتی اگه میترسی یا دلت نمیخواد حرف بزنی باهام.
حالا بیا جلوتر و باهام حرف بزن. هرچقدر. هرچی. از هر کجا.
مثل راه رفتن روی تردمیل می‌مونه. هرچقدر میری جلو تموم نمیشه. نه‌تنها تموم نمیشه بلکه به آخرش هم نمیرسی. اصن آخری نداره که بخوای بهش برسی. کاش یکی بود که بهم میگفت نتیجه این درس خوندنا میتونه قبولی باشه، یا بهم میگفت حداقل آخرش چی قبول میشم. 
هرچقدر می‌خونم کمتر نتیجه می‌گیرم. از نظر نمرهٔ مدرسه نه. چون می‌دونم این نمره‌ها هیچ‌جای دنیا قرار نیست به دردم بخوره. از آزمونایی که میدم و افتضاح فقط برای یک ثانیه‌ش هستش.واقعا واقعا خیلی وحشتناکه
میدونی یه وقتایی یه سری چیزا هست که هرچقدر هم بهشون فکر کنی، هر چقدر دو دو تا چهارتا کنی نه میتونی درستشون کنی، نه کاری ازت برمیاد، نه راه چاره ای واسشون وجود داره. تنها راه اینه که تلاش کنی بخوابی تا وقتی بیدار شدی دیگه فراموششون کرده باشی حتی برای چندساعت و چند روز...
+ چقدر دارم جوری که دلم میخواد زندگی نمیکنم...
چطور بیزینس خودمون رو ایجاد کنیم؟!
قسمت دوم
 
قدم‌دوم✌️
 
ایده تون رو تبدیل به واقعیت کنید
 
اینجا جاییه که بیشتر مردم گیر میکنن!
 
ایده داشتن خیلی خوبه ولی هیچ معنایی نداره وقتی تبدیل به واقعیت نشه‍♂
 
تلاش کردن و شکست خوردن خیلی بهتر از اینه که اصلا تلاش نکنیم!
 
هر چقدر ضعیف ، هرچقدر بی فکر ، هرچقدر ناگهانی ، فقط شروع کنید!
 
باور کنید ، هرچقدر جلوتر برید شیوه و روش کار دستتون میاد
 
وقتی شروع میکنید به کار روی ایده تون ، با موانعی روبرو می
حالمو میپرسین...خیلی خوبم:)ازون خوبایی که راه میرم غذا میخورم میخندم نفس میکشم سکوت میکنم...فقط واسه اینکه نمیدونم چی باید بگم...من کنار محدثه خوشحالم!هرچقدر کم...هرچقدر کوتاه...نمیخواین خوشحال بمونم؟خیلی حالم خوبه...اصلا هم مهم نیست تو خونه یه آدم اضافه ام...واسه غذایی که بهم میدن و جای خوابمم سرم منت میذارن...که حتی نمیذارن برم کار کنم خودم خرج خودمو بدم تا نکنه خدای نکرده از زیر منتشون دربیام و دیگه نتونن شکنجم بدن و با گفتن اینکه شهریه ی دانشگ
بودن با آن دسته از انسان‌هایی که هرچقدر بیش‌تر همراه‌شان می‌شوی و هم‌کلام‌شان، بیش‌تر به هیچ بودن خودت پی می‌بری. آدم‌هایی که به عمق رسیده‌اند بی آنکه خیس شده باشند. کسانی که با هر کلمه خود به تو می‌فهمانند که فقط در سطح آب مشغول بازی با حباب‌های کوچک بوده‌ای. تنها یک چیز برای توصیف آن‌ها کافی‌ست. "با پای خود تا لب چشمه می‌روی و تشنه‌تر برمی‌گردی. تشنه‌تر، هر بار. تشنه‌تر از هر بار. چرا؟ نمی‌دانم. نمی‌دانم"...
معتاد شده‌ام به عود. معتاد شده‌ام به این که محیط اطرافم عطر بدهد. با عود دست‌ساز آشنا شده‌ام. گران است ولی ارزشش را دارد. عودهای صنعتی در برابرش بچه بازی هستند!
 
پ.ن. دومین پست امروز. اگر قبلی را ندیده‌اید؛ روز قتل عام هرگز عید نخواهد بود
    هنوز عمری نکرده ام اما چیزی که توی همین چندسال متاسفانه زیاد دیدم، مرگ آدما بوده، چه از قاب فیلم های سینمایی اکشن یا جنگی چه از مستند دفاع مقدس و چه بد رانندگی کردن و دیدن مرگ ملت، چه با پراید و چه با پرادو، مرگ آشنا هم دیدم، غم دیگه ندیدن فلان عضو محبوب خانواده که سیاه پوش شدنشون مثل مردم تو محرم فقط از سر شرط حفظ آداب برای راحت تر بودن توی صف نذری نبوده بلکه مغز یه طایفه عزادار شده رو دیدم که خنده های اون ریزبافته های خرده فرهنگشون هم طعم
من روی تو حساب کرده بودم؛روی بودنت، ماندنت،پای یک چیزهایی ایستادنت.حالا اگر نباشی، من روی زندگی چه حسابی باز کنم که باشد یا نباشد؟ قسمت اعظمی از زندگی تویی،که نباشی یک چیزهایی کم می آید.ناقص می شود زندگی.میوه نارس را دیده ای؟هرچقدر هم زیبا باشد طعم گس می دهد. کال است، ناچاری دور بیندازی اش ، می دانی زندگی بی تو طعم گس می دهد ؛ می شود یک چیز دور انداختنی.
 
#تکراری
هرچقدر برایت بنویسم باز هم انکارم خواهی کرد اما زیباتر از آن چشم های سیاه‌ات، نگاه نافذت بود که هزار یادگاری بر قلب آدمی می گذارد و رویاهای مادر مرده را در آدمی زنده می کند و کابوس نبض از یاد برده را در آدمی به جریان می اندازد و با هر بار وقوعش هزارباره‌تر شوق زندگی و تحمل تمام ناملایمات را در آدمی ممکن می‌سازد و می دانی چیست؟ در نگاه تو مردان زیادی مرده‌اند...
زن هرچقدر مشهورتر نشه چهره ی آرام کننده و جذابتری ممکنه بگیره ولی مرد گاهی باید ساخته بشه با مشهوریت و دعاش کنن و همه ببیننش تا آروم کننده بشه و دختر هم که قضیه ش متفاوته باید مراقب زیباییاش باشه پسرم اگه مشهور بشه بیشتر  باید با شیاطین بجنگه نماز بخونه تا آروم شه و باید راه مردانگی بگیره مثه یه مرد قوی شه هر که راه و سلوکی داره دیگه!
هرچقدر دیدگاهم به زندگی و خوشبختی و رویا و اینده و اینا عوض شده باشه 
ادمها نمیذارن که من دیدگاهم بهشون رو عوض کنم میتونم بگم هشتاد و هشت درصد ادما غیرقابل اعتمادن این روزها و شما نمیتونی صادقانه خودت باشی در مقابلشون 
چون از کوچکترین اشتباهی که میکنی ممکنه یه اتیش بزرگ درست کنن 
امضا یک عدد ستوده ی ترسیده :(
پی نوشت : دعاها انرژی مثبت ها آرزوها و ویش یو د بست های شمارا خواستاریم 
Height of fence shield
 
زمانی گفته می شد که هرچقدر نرده حفاظ بلندتر باشد بیشتر امنیت را برقرار خواهد کرد اما هم اکنون اینطور گفته نمی شود و نرده حفاظ با استاندارد 1.5 متر ساخته می شود.
ارتفاع در واقع مهم ترین بخشی است که باید به آن دقت کنید. ضمن این حرف کاربرد ها بسیاری هم برای نرده ها ایجاد می شود که شما میتوانید از آن ها بهره مند شوید. اگر شما کاربرد بیشتری دارید، میتوانید ارتفاع بیشتر را نیز انتخاب کنید.
یکی از مهم ترین بخش های خرید یک نرده، تراکم است.
درست همون وقتی که فکر می‌کنی اوضاع از این بدتر نمیشه، یه اتفاق دیگه میفته و بهت ثابت میشه که اوضاع همیشه در حال بدتر شدنه و نباید سعی کنی آینده رو پیش بینی کنی‌. و درست همون لحظه ای که کم میاری، همون لحظه ای که میگی بسه، و همه چی رو رها می‌کنی، اونجا آغاز نابودی تو میشه ؛ بعدها هرچقدر حسرت بخوری که ای کاش تسلیم نمیشدم، بازم فایده ای نداره.
درست همون وقتی که فکر می‌کنی اوضاع از این بدتر نمیشه، یه اتفاق دیگه میفته و بهت ثابت میشه که اوضاع همیشه در حال بدتر شدنه و نباید سعی کنی آینده رو پیش بینی کنی‌. و درست همون لحظه ای که کم میاری، همون لحظه ای که میگی بسه، و همه چی رو رها می‌کنی، اونجا آغاز نابودی تو میشه ؛ بعدها هرچقدر حسرت بخوری که ای کاش تسلیم نمیشدم، بازم فایده ای نداره.
هوا سرد بود و برگ‌های خشکِ خیس‌شده رو لگد میکردم. هوای بوی رمان‌های خون‌آشامی میداد و شاید اگه دقت میکردم دم یه گرگ رو میدیدم که سریع از لای درخت‌ها رد میشه. 
یکی از هم اتاقیام عاشق شده. من نگاهش میکنم و کیف میکنم و غبطه میخورم. گلدون خریده که برای تولد اون توش گیاه بکاره. تعریف میکنه که چطور دست هاش رو مشت میکنه تا دستای اون رو نچسبه. چشماش وقت حرف زدن راجع بهش برق میزنه و تن صداش اهنگین میشه. و اون، هنوز حتی نمیدونه...
کاش عاشق میشدم. دلم میخو
باید این موضوع باور کنم که بی معرفت شدم و خوب میدونم هرچقدر دلیل
 و بهونه بیارم که وقت نشد یا کار داشتم باز از اسمش معلومه که بهانه بوده
ولی بدون همیشه به فکرت هستم و هر بار که قدمی بر میدارم یا بهتر میشم برات ارزوی سلامتی میکنم ان شاالله همیشه سالم، موفق و شاد باشی
من همیشه برای سلامتیم و شرایطم مدیون تو هستم و همیشه با هر فدمی که برمیدارم به یادتم
هرچقدر سن‌ات بیشتر شه، و ارتباطاتت بیشتر شه، و بالغ‌تر شی، بیشتر به این نتیجه می‌رسی که توی روابطت، تنها کاری که می‌تونی بکنی و باید بکنی، اینه که واسه دیگران تا جایی که می‌تونی خوب باشی؛ اما یه اپسیلون هم انتظار خوبی از هیچ‌کس نداشته باشی.نه واسه آرامش دیگران، بلکه واسه آرامش خودت...
این، به نظرم اساسی‌‌ترین اصل روابطه.
اگر مجال حضور بدی، توی وداع چیزهای حیرت انگیزی برای دیدن و شنیدن هست.
بعضی ها شبیه شمعی میمونن که شعله شون خاموش میشه. هرچقدر پرنورتر، اطرافشون تاریک تر میشه بعد از هجرانشون.
اما آدمهایی هم هستن که بعد از ترک بدنشون، هنوز میتونی نغمه دلنواز زندگی رو از جانشون بشنوی.
اگر گوش بدی میشنوی که هنوز زنده ان.
اگر دل بدی، گوشت حتما خواهد شنید.
ادامه مطلب
 
 
 
نمیدونم تا حالا شده از خودتون متنفر شده باشین! از اینکه مجبور به تحمل کسی مثل خودتون هستین ناراحت باشین و اعصابتون خورد باشه. تا حالا  شده فقط احساس بیهودگی بکنین. به خودتون نگاه کنین و تو دلتون بگین چقدر بی مصرفی! ای کاش هیچوقت بدنیا نمیومدی. شده اونقدر احساس کسالت و بی حوصلگی بکنین که حتی نای بلند شدن از سرجاتون رو نداشته باشین! از همه ی ادم و عالم فراری باشین و تا اسم مهمون میاد عزا بگیرین. شده هزار بار برنامه بچینین تا روزتون رو طبق بر
بسم الله الرحمن الرحیم
کفش های ماه را به پا کرده ام دوباره عازم توام...
فقط به قصد تو می آیم فقط تو....
فرار میکنم از همه چیز از همه کس به سوی تو...
تویی که فقط امام نبودی همه چیز بودی همه کس بودی
آغوش پدرانه ات مستدام
در خوشبختی من همین بس که آقایی چون تو دارم...
میدانم هرچقدر اظهار دوست داشتن کنم کم است میدانم هرچقدر جان فداکنم کم است
اما تو سلطانی و من هلاک نگاه پدرانه ات...
بابی انت و امی و نفسی ...
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصو
می کوش به خر ورق که خوانی تا معنی آن تمام دانی
می باش طبیب عیسوی هُش اما نه طبیب مردمی کُش
 
این بیت موقع درس خواندن همیشه در ذهنم تکرار میشود و بلافاصله بعدش به این فکر میکنم که چقدر سخت است واقعا. بعدش هم باز به خودم دلداری میدهم که حتما در توانم هست که در این راه قرار گرفته ام و تابه حال دوام آورده ام و به روز های خوبی که مثلا در آینده می آیند فکر میکنم. چون کسب این علم هرچقدر که سخت و خانمان برانداز (دیگه ینی خیلی سخت) باشد ارائه اش شیرین است
من هرجای دنیا هم که برم، هرچقدر هم که زمان بگذره و هرچقدر هم که بیشتر بفهمم علاقم به آدم این مدت کم عمق و به درد نخور بوده... باز نمیتونم ذوق لحظه های دیدنش (حتی از دور)، ذوق احساس حضورش (به فاصله ی چند قدم، زیر یه سقف، حتی زیر یه آسمون)، ذوق کنارش نشستن (حتی وقتی نمیشناختم)، ذوق همکلام شدن باهاش (حتی یه کلمه، حتی یه سلام)، ذوق کنارش راه رفتن (موقع گز کردن ولیعصر، حتی بدون نگاه کردن به هم)، ذوق شنیدن اسمم برای اولین بار از زبونش (حتی وقتی موقع حرف زد
بالاخره که باید راه دلجویی کردن از تو رو پیدا کنم.هر چقدر هم که دلخوریت از من عمیق باشه و هرچقدر ادای بی خیالی رو دربیارم تو بخشی از منی. به من برگرد...سخت گیر نباش و راه رو برای آشتی باز بگذار. من رو برای خودت مرور کن؛ منی که برای سی سالگیت از غصه ی پیرشدنت ساعتها گریه کردم و برات نامه نوشتم... اصلا مهم نیست حق با کی هست. ببین قهر روش خوبی برای ادمی که خونواده ش تکه های جانش هستن نیست. من هنوز فاطمه ام؛ هنوز و همیشه اما عمر همیشگی نیست. چرا به دلتنگی
مرگ هرچقدر حقه برای ما بدبخت بیچاره ها حق تره!
والا با این زندگی چی قراره از ما دربیاد؟ انتظار یه آدم سالم دارید؟ باید بگم شرمنده 99.99 درصد خانواده های ایرانی داغونن از نظر روانی و روحی کافیه یه شبانه روز مکالمه و برخورد هاشون رو زیر نظر بگیرید اونوقت می فهمید چرا اغلب بچه ها بددهن و خشمگین و بی هدف و پوچ شدن و چرا دیگه هیچ انسانیت و حمایتی تو آدم ها نمونده. از اینا زن و شوهر های آینده و پدر مادر های آینده و مردم جامعه ی آینده قراره دربیاد و این د
مرگ هرچقدر حقه برای ما بدبخت بیچاره ها حق تره!
والا با این زندگی چی قراره از ما دربیاد؟ انتظار یه آدم سالم دارید؟ باید بگم شرمنده 99.99 درصد خانواده های ایرانی داغونن از نظر روانی و روحی کافیه یه شبانه روز مکالمه و برخورد هاشون رو زیر نظر بگیرید اونوقت می فهمید چرا اغلب بچه ها بددهن و خشمگین و بی هدف و پوچ شدن و چرا دیگه هیچ انسانیت و حمایتی تو آدم ها نمونده. از اینا زن و شوهر های آینده و پدر مادر های آینده و مردم جامعه ی آینده قراره دربیاد و این د
میگن تو یه مصاحبه تلویزیونی، مجری برنامه از بیل گیتس راز موفقیتش رو می‌پرسه، بیل گیتس هم یک چک درمیاره و میگه هرچقدر دوست داری برای خودت بنویس!
 
مجری برنامه میگه منظور من این نبود، پرسیدم چطوری موفق شدین؟! بیل گیتس چک رو پاره میکنه و میگه راز موفقیت من همینه، برخلاف شما من هیچ فرصتی رو از دست نمیدم...!
 
فرصت‎ها منتظر شما نمی‌مونند، این شما هستین که باید اونا رو به دست بیارین
نمیدونم دارم چیکار میکنم 
این رابطه لحظه های خیلی خوب زیادی داشت قبول باید حرمت خاطره ها رو نگه داشت اما منم یه آشغال نیستم‌که اجازه بدم هر موقع باهام کاری نداشتن پرتم کنن یه گوشه،
این جریان کنکور هرچقدر هم که دهنمو سرویس کرد اما واقعا خیلی چیزارو روشن کرد. اینکه بفهمی نبودنت اصلا مهم نیست و برات جایگزین پیدا می کنن و فلان دردناکه اما حداقل به آدم میفهمونه که رو یک سری اشتباه سرمایه گذاری نکنه و این اون چیزیه که میندازتت جلو:')
آن یارو توی صفحه‌ی مشاوره‌اش می‌گوید "بچه آوردن" مثل جنایت است. وقتی که یک انسان را به زندگی‌ در این دنیا دعوت می‌کنید جنایتکار و نابخشودنی هستید. یک وجود را به ذلت می‌کشانید. مجبورش می‌کنید در فلاکت و عذاب دست و پا بزند. چه میدانم. من تا حالا فکر می‌کردم زندگی یک هدیه است. یک جعبه‌ی که دورش روبان بسته‌اند و هرچقدر تکانش بدهی نمی‌توانی بفهمی داخلش چیست. هنوز هم این‌طور فکر می‌کنم. اما دقیق نمی‌دانم از پیش باختن، باختن بدتری است یا ام
اونقدر از اومدن آینده‌ی وحشتناکی که فکرشو می‌کردم ترسیده بودم که حال رو هم نابود کردم. وقتی حال نابود شد، حالا هرچقدر هم که جلو بری، گذشته نابود شده دنبالت میاد.
مردم چیزهای عجیبی درباره‌ام میگن. مسئله این نیست که فقط خودمو قبول دارم یا اعتماد به نفس ندارم، مسئله اینه که نمی‌تونم نه حرف خوب و نه حرف بدشون رو قبول کنم. انگار این ها تگ‌هایی هستن که توی هوا شناور می‌مونن و با فاصله ازم قرار می‌گیرن.
همه چیز هستم و هیچی نیستم. تعریف ناشدنی.
آقا زن عمو و دخترعموهام  عرق یا شراب زده بودن بر بدن بعد دو شب عروسی که بودن خبر رسیده که هم کلی رقصیدن خستگی ناپذیر هااا هم کلی کار کردن(اگه از من بپرسین تنها اتفاق نادر و تعجب آوری که در این قرن افتاده چیه ؟حتما به کار کردن اینا اشاره می کنم.)و من از همین تریبون خوردن این مشروبات که در چند پست قبلم گفتم که دست ساز پسر خانواده است برای جمیع این خانواده جایز می دانم و حلالشون و نوش جونشون هرچقدر خوردن!تازه یه شب از این دو شب که منم رفته بودم اصلا
دوست داشتم تو را در اتوبوسی ببینم،حواست نباشد و خوابت ببرد،من هم زل بزنم و زیر لب بگویم:چه غوغایی به پا کرده چشمانت...اگر ناگهان بیدار میشدی و مرا می دیدی،هرچقدر هم صدایم می کردی باز هم نمی شنیدم،سخت است جدایی از فکر رویاها،مگر اینکه اتوبوس سرنوشت ناگهان از حرکت بایستد،تو پیاده شوی و سرنوست من بپیچد داخل کوچه ی علی چپ،راستی گندمی،چند نفر تابحال با این قدر فاصله ناگهانی هم را در اتوبوس دیده اند؟یا چند نفر زنده از کوچه ی علی چپ بازگشته اند؟
ن
با مرور زمان که سن بالا تر میره وقتی ادم خودش رو به آرزوهای نزدیک تر میبینه دیگه احسا پیری نمیکنه!
وقتی می بینه تلاشه ای بی نتیجه نبوده و راهی که انتخاب کرده در ست بوده بهش انگیزه می ده برای تلاش بیشتر و لذت بردن بیشتر از مسیر!
همیشه در زندگیم سعی کردم از تک تک کارهایی که دارم انجاممی دم لذت ببرم. اینکه بگم همیشه شاید واژه درستی نباشه زیرا خیلی وقت های بوده که خیلی خسته و درمانده شدم و از فرط بی حوصلگی به زمین و زمان فحش دادم!
اما چیزی که همیشه در
نور سرخ رنگی، سنگ فرش کوچه‌مون رو می‌پوشونه
من تو مسیر می‌ایستم و نگاه می‌کنم 
تا اینکه ناگهان تو از دوردست‌ها به یادم میای 
دوباره مسیری که گم کره بودم رو پیدا می‌کنم
فاصله‌ی زیاد بینمون نباید مهم باشه
چون همیشه قلب‌هامون کنار هم هستن
هرچقدر هم از هم‌دیگه دور بشیم
هیچ‌‍وقت فراموش نمی‌کنم
ذوق و شوق اون روزم رو 
رویایی که من و تو داشتیم
خورشید تاری که تو آسمون سرخ رنگ در حال غروبه
یادم می‌اندازه که باید ادامه بدم و خودم باشم
از حقایق جهان میشه به این اشاره کرد که من، هلن پراسپرو، هرگز نمی تونم از لحاظ مثل تراکتور کار کردن و ژاپنی رفتار کردن به مامان برسم. حالا هرچقدر هم که با چوب نودل بخورم و آهنگ های ژاپنی حفظ کنم، اون می تونه با چهار ساعت از زندگیش همه تلاش های منو مسخره کنه. چهار ساعتی که توش غذا و سالاد درست کنه، یه کلاس دو ساعته آنلاین بذاره، و با رو مخ ترین موجود زنده دنیا سر حقوقش بحث کنه و خونه و آشپزخونه رو تمیز کنه.
دقیقا حس یه گنینی رو دارم که با یه هوکاگه
هیچی تو زندگیم به اندازه‌ی اینکه از خودم راضی باشم نمیتونه حالمو خوب کنه و برعکسشم هست. هرچقدر هم همه چی خوب باشه وقتی خودم از خودم راضی نباشم اون ته مها حالم خوب نیست.
و اینکه این قضیه میتونست خیلی وخیم باشه اگه من آدم کمال‌گرایی بودم.
البته هنوز مطمئن نیستم که هستم یا نه. گاهی پالس‌هایی میگیرم مبنی بر اینکه هستم و گاهی هم برعکسش ولی خب همین که همه‌ی پالس‌ها مثبت نیستن هم نکته مثبتیه.
اگر از پررو‌ بودن ما بپرسید، دلیلش بزرگ شدن با عمو و دایی اردیبهشتی‌ طلبکاری مثل خودم است که همچین پیامک‌هایی می‌فرستند:
”مسواک وکمی سیب زمینی و پیاز آماده کن برای رمضان و مثل بچه آدم نزد ما بیا‌. کتاب بدایه را هم بخر که بهت فلسفه یاد بدهم.“
-متاسفم! دیگر این واقعیت غم‌انگیز را بپذیرید؛ امسال از مریدان خود دور خواهم بود. 
+گاهی آدم‌ها هرچقدر خشن‌تر، احساساتی‌تر
هرچقدر بیشتر می گذرد میفهمم برای این حجم از دلتنگی برنامه ریزی نکرده بودم ، تسکینی کنار نگذاشته بودم، حسابش را نمیکردم اینقدر بیش از توقع ام ظاهر شود. به گمانم آدم از تنها چیزی که در خودش خبر ندارد همین است....زور بازوی دوست داشتنش....
-مریم قهرمانلو-
سلام به جنون دوباره ی شبانه ام
بلای حیات چه بود که دچار ما شد
چه بود که طناب دارش را از روز اغاز به گردن ما انداختند و محکم کردند
کاش مادرم ان روز مرا به این کره ی خاکی نیاورده بود
کاش مرا به این بلا مبتلا نکرده بود
این جنون تمام شدنی نیست 
هرچقدر هم دست و پا بزنم تا طبیعی زندگی کنم سر اخر در تاریک ترین لحظه ی شب خیره به دیوار مقابلم این جنون لعنتی برمیخیزد و گلوی بی جان مرا می فشارد
ای جنون شبانه 
دیگر نمیخواهمت 
ارامش میخواهم
به جای سرمای جان
حقیقت این بود که هرچقدر جیب من گشادتر شده بود به همان میزان از عقل و درایتم کاسته شده بود. بیش از حد اعتماد به نفس داشتم و به همین دلیل برای انجام خطرناک ترین کاری که یک نفر میتواند در بازار بورس انجام دهد آماده شدم. بازار همواره آماده است تا به معامله گران فراموشکاری که قدرت او را نادیده میگیرند ، درسهای تلخی بدهد.         ( نیکولاس دارواس)
بحث از ژانر یا گونه فیلم‌های سینمایی همواره یکی از چالش برانگیزترین مناقشات در بین سینماگران و منتقدان سینما بوده است؛ به طوری که از یک طرف عموم منتقدان، پایبندی به قواعد ژانری را نقطه قوت فیلم‌ها قلمداد می‌کنند و از سوی دیگر، برخی برآنند که پرداختن به ژانر فیلم‌ها امروزه دیگر یک تقلای بی‌نتیجه و منسوخ در خوانش آثار هنری است.
با این همه، نمی‌توان فراموش کرد که هرچقدر هم‌پوشانی فیلم‌ها، از منظر گونه‌شناسی آن‌ها، افزایش یابد، باز هم..
این روزها در برخورد با بعضی همکلاسی‌هایم متوجه شدم آدمی هرچقدر عمیق‌ و با اصالت‌تر، ساده‌تر و بدون شوآف است.هرچیز ساده‌ای از نظر آن‌ها بی‌کلاس و از مد افتاده و هرچه شلوغ‌تر با رنگ و لعاب بیشتر، با کلاس‌ و فاخر است؛ لذا طبق نظر اساتید نان و پنیر برای افطار بی‌کلاس است، خرما قدیمی شده و هر خوراکی عجیب غریب قشنگ ‌‌‌‌تر است.
خلاصه که روزی هزار بار به روی ما می‌آورند که آن‌ها خدای کلاس و شخصیت هستند و ما از قوم بربر ها.
تحمل جماعت تازه به
Your customers taste
 
اگر شما در محلی خارج از شهر زندگی میکنید، بهترین انتخاب شما حفاظ های شاخ گوزنی و یا نیزاری با تراکم های بالاست و ارتفاع بیشتر استفاده کنید تا خیالتان از بابت امنیت راحت باشد. البته حفاظ های سنگین، زیرکاری سنگین تری نیز دارند.
اگر شما میخواهید یک نرده حفاظ را انتخاب کنید باید مانند بخش های دیگر ساختمان سلیقه خود را دخیل بدانید. یکی از بخش هایی که بدون شک برای شما مهم خواهد بود نمای ساختمان است. پس شما هم باید به ظاهر دقت کنید و تما
من و مادرم اخلاقیاتمون نقطه مقابل همه .
آهنگ هایی که من گوش میکنم مادرم دوست نداره و  آهنگ وفیلمایی که اون خوشش میاد من نمیپسندم.
سلیقمون تو خرید کردن وانتخاب لباس هم .... تفاهم نداریم.
ولی کاملا باهم کنارمیایم و به علایق همدیگه احترام میزاریم.
اما تنها مسئله ای که باهاش به تفاهم نمیرسیم اشپزی و خیاطیه...
هرچقدر اون خیاطی و دوخت ودوز  دوست داره من بیزارم 
اصلا منو شکنجه کنند ولی نگن بیا خیاطی یادبگیر :)
ادامه مطلب
صدبار بهت گفتم برو
بلاکت کردم 
از همه جا
ول کن نیستی پا شدی اومدی ارومیه؟ خجالت نمیکشی میفتی دنبالم؟شاید این من نبودم که یذره جرعت و جنم داشتم رفتم به مسئول سینما گفتم،شاید یه دختر ضعیف طرف حسابت بود،بازم میخواستی بیفتی دنبالش؟
ببین منو،هرچی میگذره میفهمم هرچقدر بیشتر ازت متنفر باشم بازم کمه،کاری نکن بردارم اسم و شمارتو تحویل پلیس بدم،خودت راتو بگیر و برو
میدونی که هرکاری ازم سر میزنه،پس دنبال دردسر نه برا خودت نه برا من نباش
ازت متنفرمم
اون شب که بهم گفت نباید دوستش داشته باشم جا خوردم...دوست داشتن که دست خود آدم نیست ، اتفاقی نیست که براش تصمیم بگیری ، پیش میاد. اما اون می گفت گاهی تو باید برای دلت تصمیم بگیری وگرنه ممکنه دلت تصمیمای خطرناکی برات بگیره ، منم یکی از همون تصمیمام ، زندگیت رو پای من نسوزون !! نمی دونستم چرا دوست داشتنش کبریت پر خطره...نمی دونستم چرا یه تابلو ورود ممنوع سر در زندگیش نصب کرده اما می دونستم که حاضرم برای وارد شدن بهش هر جریمه ای رو بدم... می دونستم که ر
کدبانوگری:
ژامبون خونگی!غیر از نوع طبخش فکر میکردم مواد مضر هم داره،درحالی که طعم دهنده اصلیش سیر بود...
تربیت فرزند:
هرچقدر بیشتر تو خونه ام و کمتر خودمو آواره ی این ور اونور میکنم به حساب فعالیت اجتماعی و اینا روابط مسالمت‌آمیز تر و آتش بس تری بین مون برقراره:)
همسرداری:)
تلاشمو میکنم که اولویت باشه...اما بازم گاهی صبا لباسی برای پوشیدن و لقمه ای برای صبحانه از قلم میوفته:/
حال معنوی:
چو بید بر سر ایمان خویش میلرزم...
 
Price of fence shield
 
بدون شک شما هم یک مقدار بودجه خاصی برای حفظ خود در نظر گرفته اید. با توجه به شرایط اقتصادی کنونی، قیمت یکی از مهم ترین نکاتی است که شما باید در خرید نرده حفاظ به آن دقت کنید. مانند هر چیز دیگری هم، زمانی که پای پول در میان باشد شما باید بتوانید کالایی را انتخاب کنید که هم قیمت مناسبی دارد و هم اینکه شما میتوانید کیفیت آن را تضمین کنید.
در نهایت گفته می شود که هرچقدر بتوانید هزینه بیشتری را برای نرده حفاظ کنار بگذارید، کیفیت و همچن
الان که دارم مینویسمچشام پر شده و بغض گرفتم
بغض گرفتم از این رفتارت
من یه قدم ورداشتم
اما تو مطمعنم کردی که باز اشتبا کردم
باشه مسعودم باشه
دیگه نمیام سراغت
بچرخ تا بچرخیم....
هرچقدر دردم بکشم دیگه نمیام
+از همه جا بلاکت کردم جز یه راه
تا اخر این هفته وقت میدم بهت
اومدی اومدی
نیومدی به درکــــــــــــــــــــ
دیگه همه چیو تموم میکنم
بسه دیگه این قدر عذاب بسه واقعا
نامرد عوضی
آخه تو این وضعیت؟؟؟؟
تو این شرایط من؟؟؟؟؟
وای خدآآآآآآآآآ
مسعود من
برای چه باید یکی وبلاگ اضافه می زدم؟
راستش...نمی دانم. شاید چون از فضایش خوشم می آید. از صقحه انتشار و دکمه سبز و خوشرنگ ذخیره خوشم می آید. از نظراتی که برایم می آیند خوشم می آید. از آدم هایش خوش می آید.
شاید چون از پنل کاربریم کمتر از فولدر پیشنویس دوم اورسینه می ترسم. 
شاید چون...میخواهم بهتر و مرتب تر و سامان یافته تر بنویسم. 
شاید میخواهم احساس مفید بودن...نه تحصحیح میکنم. کمتر مضر بودن داشته باشم.
پس من...از امروز... از روز بیستم اردیبهشت سال 1399،
می‌گوید: «آخرش تنها می‌شوی، هرکسی همراه باشد یا رهایت می‌کند، یا دنیا آنقدر بی‌رحم هست که هرچقدر هم او باوفا، از تو بگیردش. بردارهام کجان، همسرم، فرزندهام؟ می‌بینی، نهایتش می‌فهمی همه‌اش بازی است تا تو را بیازمایند وگرنه باید قبول کنیم همه چیز گذراست اینجا».
حاجی‌بابا، پنجاه و خورده‌ای سن دارد و کم کم پیر شده. حاجی بابا می‌گوید با همان لهجه‌ که می‌خواهد جلوی من بپوشاندش.
+چه شب دلگیری است امشب...
داستان سیاه چاله
قسمت سوم
براساس ویژگی‌هایی که برای نیروی جاذبه (گرانش) بیان کردیم نتیجه می‌‌گیریم که هرچقدر جرم یک جسم نجومی (مثلا یک سیاره، قمر یا یک ستاره) بیشتر و بزرگتر باشد، آن کره با قدرت و جاذبه بیشتری اجسام دیگر را به سوی خود جذب می‌کند.
ادامه مطلب
داستان سیاه چاله
قسمت سوم
براساس ویژگی‌هایی که برای نیروی جاذبه (گرانش) بیان کردیم نتیجه می‌‌گیریم که هرچقدر جرم یک جسم نجومی (مثلا یک سیاره، قمر یا یک ستاره) بیشتر و بزرگتر باشد، آن کره با قدرت و جاذبه بیشتری اجسام دیگر را به سوی خود جذب می‌کند.
ادامه مطلب
Factors Affecting the Selection of Protective Fences
 
شاید تصور کنید که کار انتخاب حفاظ نرده آسان است و شما میتوانید به آسانی آن ها را مورد استفاده قرار دهید. در این بخش شما را با عوامل موثر در انتخاب نرده حفاظ آشنا خواهید کرد. بدون شک شما هم یک مقدار بودجه خاصی برای حفظ خود در نظر گرفته اید. با توجه به شرایط اقتصادی کنونی، قیمت یکی از مهم ترین نکاتی است که شما باید در خرید نرده حفاظ به آن دقت کنید.
مانند هر چیز دیگری هم، زمانی که پای پول در میان باشد شما باید بتوانید
این دلتنگی‌ هم از اون دردهای بد روزگاره‌ها، یه جای خالی که همه‌چی رو می‌بلعه، سیاه‌چاله‌طور؛ همین‌قدر کلیشه‌ای. انگار که روحت چنگ بندازه به گلوت و جونت بیفته به خودخوری. بدمصب موی آدم رو سفید می‌کنه و روزگارش رو سیاه. از اون دردهاییه که آدم دلش نمی‌آد حتی واسه دشمنش بخواد. اون‌وقت من حیرونم که چطوز دانشمندها هنوز کشف نکردن که همین درده که مادر همۀ دردهاست. بغضیه که هرچقدر گریه بشه آروم نمی‌شه؛ ولی می‌دونی... یه وقت‌هایی آدم انقدر دلت
تفکر غالب ماها (یعنی من و میم و اغلب اطرافیانمون) اینه که روز تولد آدم هم یه روزی هست مثل روزهای دیگه.یعنی در این حد بی ذوقیم ما.ولی خوب آدم هرچقدر هم بی تفاوت باشه بالاخره اون احساس خاص به روز تولدش رو داره.آدمها همیشه مورد توجه قرار گرفتن و دیده شدن رو دوست دارن.ولی من واقعا واقعا الان و تو این سن هییییچ توقعی از هیییچ کس ندارم که یادش بمونه و تبریک بگه.اونم با این دغدغه های متعددی که آدم ها این روزها دارن.
امروز تولدمه و رسما وارد 33 سالگی میشم.
می‌گوید: «آخرش تنها می‌شوی، هرکسی همراه باشد یا رهایت می‌کند، یا دنیا آنقدر بی‌رحم هست که هرچقدر هم او هن باوفا باشد، از تو بگیردش. بردارهام کجان، همسرم، فرزندهام؟ می‌بینی، نهایتش می‌فهمی همه‌اش بازی است تا تو را بیازمایند وگرنه باید قبول کنیم همه چیز گذراست اینجا».
حاجی‌بابا، پنجاه و خورده‌ای سن دارد و کم کم پیر شده. حاجی بابا می‌گوید با همان لهجه‌ که می‌خواهد جلوی من بپوشاندش.
+چه شب دلگیری است امشب...
علی رغم میل باطنیم و رؤیای سحرخیزی توی تابستون...صبح های تابستون رو اکثرا تا ١١اینطورا خوابم
اما امروز از دم دمای طلوع آفتاب...هوا هنوز گرگ و میش بوده بیدارم...تو حالت درازکش ...تیک تیک های قلبم...تعدد نبضم...راه هوایی که دیگه بسته شده و به زور یه کمی غذا میرسونه به ریه هاش!
حالا چند ساعتی گذشته و دیگه آفتاب پهن شده کف اتاق...
مامانم داره ملافه ی جدید آماده میکنه ...بابام شبیهِ هرروز مغازه رو باز میکنه و من فکر میکنم سنگفرش های سپه سالار هرچقدر هم جذا
افرادی که پوست سفیدی دارند باید طوری لباس بپوشند که بی رنگ و رو به نظر نیایند و رنگ هایی انتخاب کنند که جلوه پوست شان را بیشتر کند مثلا رنگ های جیغ برایشان انتخاب مناسبی است و رنگ های خنثی اصلا خوب نیست. چگونگی ست کردن رنگ ها بسیار مهم است و باید به آن توجه ویژه ای داشته باشید.
اگر رنگ پوست را در انتخاب لباس در نظر نگیرید آن لباس هرچقدر هم که زیبا باشد ممکن است به شما نیاید و ظاهرتان را نازیبا کند.
بهترین رنگ ها برای صاحبان پوست سفید
قرمززرشکیآب
- تو این قرنطینه کشف کردم که علاقه ی شدید من به بازی نه تنها از بین نرفته بود بلکه فقط منتظر یه فرصت بود که تمام وقت منو بگیره و منو از خواب و زندگی بندازه... و از اونجایی که فعلا نمی تونم برم بیرون بازی های ps4 رو بخرم به همون بازی های فارسروید قانع ام. البته دیگه گوشیم جا نداره یه بازی دیگه بریزم اما اگر بازی خوبی سراغ دارید خوشحال می شم درمیون بذارید باهام. :دی
- کشف دیگه ی من تو قرنطینه این بود که من هرچقدر گینتاما رو ببینم نه تنها برام تکراری نخو
استرس عجیبی در حال گردش در خون و مغزم است که برای اولین بار درونم حس کردم؛ «از دست دادن شغل یا بهتر است بگویم خالی شدن حساب بانکی‌ام».
 اینکه اس‌ام‌اس‌های واریزی بانک آخرین پیام‌های صندوق دریافت گوشی‌ام باشد!
فراموش کردن طعم خوش واریزی حق الزحمه!
 واریزی‌هایی هرچند کم که نوید می‌دهد: استقلال داری، دستت جلوی کسی دراز نیست، می‌توانی هر گهی که عشقت کشید، در هر رنگ و شکلی بخوری. واریزی‌هایی هرچند ناچیز که می‌تواند به تو جرات رویاسازی دهن
اون شب که بهم گفت نباید دوستش داشته باشم جا خوردم...دوست داشتن که دست خود آدم نیست ، اتفاقی نیست که براش تصمیم بگیری ، پیش میاد. اما اون می گفت گاهی تو باید برای دلت تصمیم بگیری وگرنه ممکنه دلت تصمیمای خطرناکی برات بگیره ، منم یکی از همون تصمیمام ، زندگیت رو پای من نسوزون !! نمی دونستم چرا دوست داشتنش کبریت پر خطره...نمی دونستم چرا یه تابلو ورود ممنوع سر در زندگیش نصب کرده اما می دونستم که حاضرم برای وارد شدن بهش هر جریمه ای رو بدم... می دونستم که ر
در آشوب و هیاهوی اقتصادی کشورم، سعی میکنم افکارم رو توسعه بدم، پیشرفت کنم، الان که اینو می‌نویسم اراده‌م داره لحظه به لحظه بیشتر و بیشتر میشه. یه برنامه تقریبا واضحی دارم که شبیه کلبه‌ای تو مه هست هرچقدر جلوتر میرم کلبه واضح و واضحتر میشه تا دیگ کامل میشه دیدش و میرم میرسم به هدف. اینو میدونم که اگر مسیر رسیدن به هدف ‌‌‌‌‌‌دور باشه تو راه استراحت واجبه تا بتونم بقیه مسیر رو با انرژی برم، اگر مانعی باشه ازش رد میشم و وقتی که به هدف کلی‌م
یه دوست جدید دارم
حدودا دو ماه حرف میزنیم
دقیقا نمی دونستم دوست هستیم یا نه
چون فقط روی یه کار مشترک کار میکردیم
و حرف میزدیم
ولی امروز فهمیدم دوستیم
از اونجایی که هرچقدر بهش غر میزنم هیچی نمیگه
بهش میگم زیاد سیگار میکشی هیچی نمیگه
میگم بیشتر بخواب
میگه مثل دکتر سلامتی می مونی!
کل شب میشین روی پروژه هاش کار میکن
صبح هم فقط چند ساعت میخوابه
خب ضرر داره دیگه
تازه فهمیدم هم سن هستیم
چند تا اهنگ براش فرستادم
چندتا از همون سبک فرستاد
بعد با تعجب م
باید گریه کنم...باید دست کنم توی گلوم و تهوعی که راه نفس کشیدنم رو بسته بالا بیارم...آزمون دادم و همون که میترسیدم سرم اومد...ورای تصور نتیحه ام بد بود...در حدی بد که انگار باید قید خوندن رشته ی مورد علاقه ام توی دانشگاه مدنظرم رو بزنم و بسپارم به سرنوشت...به طب اورژانس،اطفال،داخلی،پزشکی اجتماعی...اون هم بعد از اینهمه مدت تلاش بی وقفه...
بغضم شکست و دارم اشک میریزم و کلمات کیبورد تار شدن...من از این امتحان وحشت کردم...هیچکس نمیدونه توی دلم چه غوغایی
سلام، وقت بخیر
انشاالله خوب و سلامت باشید
میخوام درباره عقایدام در مورد تغییرات روحی و روانی صحبت کنم
تغییرات از انتخابامون بوجود میاد، انتخابامون میتونن درست یا غلط باشن، بد یا خوب باشن و... این انتخاب ها تمومی ندارن و کوچیک و بزرگ دارن. بزرگ مثل انتخاب شریک زندگی برای ازدواج یا...
با هر انتخاب شما تغییر میکنید... اگر تغییرات دنیوی رو ببینیم شما پولدار یا فقیر میشید اگر تغییرات اخروی رو ببینیم شما میرید بهشت یا جهنم
 
زندگی مثل یک امتحان میم
خواب دیدم یه دختر به دنیا اوردم خوشگل و توپل و چشم ابی
ولی نمدونستم باباش کیه هرچقدر تو خواب فکر کردم مردی ندیدم
جالب اینجاست تو همین سن بودم و اینقدر خوابم واقعی بود و اینقدر تو خواب حس خوبی داشتم که خدا میدونه
صبح که پاشدم به مامانم میگم بچم کو؟:))))))))))))))))))
کلی خندیدیم 
نمیدونم تعبیرش چیه ولی توی خواب دوران حاملگیم رو هم یادم میومد:)
حس خوبی بود مادر شدن و اینکه یه بچه اینقدر دوست داشته باشه
.
.
.
.
 چرا من از این خوبا میبینم!؟به نظرتون تعبیرش چی
هرچقدر سنم بالاتر میره خیلی از مسائل برام بی اهمیت تر میشه...
بلند شدم خونه رو جمع کردم یه کم ، در حد جا به جا کردن ظرف های آشپزخونه و کف پذیرایی...
بعد یادم افتاد من از دیروز ساعت ۲ ظهر تا اون موقع که حدود ۷ شب بود چیزی نخوردم...
لپ تاپم رو روشن کردم ، فیلم a star is born رو گذاشتم دانلود شه...
گفتم بیخیال تمیزی خونه...
تو این فاصله گوجه و خیار و سبزی و کاهو شستم و سالاد و املت فوری درست کردم...
بعد نشستم دو ساعت تموم پای فیلم و با خیال راحت غذا خوردم و از فیلم
عزیزم؛ جهان روزبه‌روز به ما تنگ‌تر می‌شود. ما در مقطعی از تاریخ به تنگنای مغزهای کوچکِ عده‌ای احمق گرفتار آمده‌ایم و آن‌ها غرقِ لذت از غصبِ ما، غصبِ خودِ ما، خونِ زندگی‌هایمان را می‌مکند. عزیزم؛ مجالِ بیشترنوشتن نیست. تا چند دقیقه پیش با تو صحبت می‌کردم و تلاشِ زیادی می‌خواست متوقف کردنِ اشک‌هایم، باز نمی‌خواهم بنویسم و پای هر کلمه‌ام اشکی روانه کنم. وقت خواب است. اما خلاصه اینکه، جهان را روزبه‌روز به ما تنگ‌تر می‌کنند، دنیا را ق
حین خوندن میگفتم چقدر شعار میده چقدر تخیلی! وقتی رسیدم به جایی که با ادبیات و اعتقادات ما جور درمیومد تصمیم گرفتم عمل کنم به حرفاش. 
نتیجه اش خیلی خوب بود آرامشی که هیچوقت نداشتم رو پیدا کردم، حتی یاد گرفتم چجوری با خدا و خودم حرف بزنم. 
هرچقدر تعریف از این کتاب شنیده بودم واقعی بود و شاید حتی بیشتر هم قابل تعریف کردن باشه. 
بخونید و بخونید و بخونید و امیدوارم اون مفهوم و درس اصلیش رو دریافت کنید.
در مرحله اول سعی کنیم آرامش خودمان را حفظ کنیم و هوشیار باشیم که قراری نیست اتفاق بدی بی افتد و این فقط یک فلج خواب ساده است
هرچقدر ترس بیشتر باشد بختک سنگین تر شده و نفس کشیدن سخت تر است.
سعی کنید از خواب بیدار شوید.تکان دادن ناگهانی خود به یک سمت یا باز و بسته کردن مشت خود کمک می کند.
پس از بیدار شدن فورا به خواب نروید چون که دوباره بختک سراغ شما می آید.توصیه می شود با آب سرد صورت خود را شسته و پس از گذشت چند دقیقه دوباره بخوابید.
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
بعضی ها این سوال را پرسیدند که چرا وقتی نوزاد به دنیا آمد در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه میگویند و هنگام مرگ بدون اذان و اقامه برایش نماز میخوانند؟؟؟
در پاسخ این دوستان جواب قانع کننده ای ندارم
ولی شاید دلیلش این است که به ما یادآوری کند که هرچقدر هم عمرکنی باز هنگام مرگ خواهی فهمید مدت عمر به کوتاهی فاصله اقامه و نماز بوده است...
آنچه باوردارم این است که
زندگی با همه سختی هایش زو
دانلود آهنگ جدید رضا معینی به نام بهونه
Текст песни Bahooneh Reza Moeini
دنباله بهونه میگشت که بره من براش بهونشو جور کردمОн искал оправдание для меня, чтобы пойти и соответствовать его оправданиям
هرچقدر میشد باهاش جنگیدم خودمو از نفساش دور کردمСтолько, сколько я мог бороться с ним, я держал себя в стороне от него
توو چشاش ردی از احساس نبود میدونستم داره کم میاره

ادامه مطلب
پسر بچه کنار تخت ایستاده بود و اگر دلتان می خواهد از افکارش بدانید می گوییم ک داشت فکر می کرد، تختش با احستاب پایه و تشکی ک رویش هست تا به زیر زانوانش می رسد نهایتا و از سطح زمین تا قسمت زیرین تشک نمی تواند بیشتر از یک وجب و نیم ارتفاع داشته باشد پس، اگر هیولایی آن زیر هست، موجود کوچکی باید باشد. پسرک داشت فکر می کرد ک اندازه هیولاهای زیرِ تخت متناسب با ارتفاع تخت ها هستند و هرچقدر به زمین نزدیک تر ک باشی، کوچک تر هستند و بی خطر تر پس تخت های دو ط
وقتی  فکر میکنم  به تمام  اتفاقات روزای قبل ، به روزای خوب ُ و بد  زندگی ، میبینم چقدر همه چیز بی ارزش تر از اون بود که شب با چشم های خیس بخوابم و خودم را از نوشیدن یک فنجون چای با عزیزانم محروم کنم ...حالا که  بیشتر از هر زمانی آدم ها را شناختم و سرد و گرم روزگار به تنم خورده میفهمم که لبخند زدن و رد شدن یعنی چی  ،اینکه  نمیشه هر فردی عین من فکر کنه و موافق من باشه .اینکه بودن این تفاوت های فکری و حتی ظاهری چهره قشنگی به دنیا میده.اینکه آدمها را با
جواب های ارشد دیروز اومد و نشون داد که ادم نباید پرتوقع باشه! هرچقدر آش بپزی همونقدر آش داری که بخوری!( کاملا من در آوردی!)
اگه نگین پرو ام,  باید بگم توقع داشتم با دو سری تستی که خوندم اونم رشته ای کاملا متفاوت از رشته ی خودم و 3درصد اسیب شناسی و 40درصد مدیریت و 1- درصد یه درس دیگه! 
رشته ای رو قبول شم که ظرفیتش 4نفره فقط!!!
که نشدم :)
حالا کی میخواد سال دیگه 25درصد زبان بزنه ؟؟؟؟؟
من ان شاءالله
و در نتیجه امسال بعد 16سال که من اول مهر میرفتم کلاس امسال
سلام مهربونم 
از دیروز بدجوری دلم گرفته هرچقدر هم که فکر میکنم تا دلیلشو بفهمم متوجهش نمیشم راستش رو بخواید حس میکنم دلتنگ شما هستم خیلیی زیاد دلم یه حال خووب میخواد با شما یه خلوت قشنگگگگ پر از حس بودن شما و آروم شدن روحم و لبریز شدنش از عشق شما چقد خوبه بودنتون هییچ آرامشی تو دنیا جای آرامش حضورتونو نمیتونه بگیره ، همه آرامشای دنیا زیباییای خودشونو دارن و هر کدومشون برای نزدیکتر شدن به شما جایگاه خودشو داره مهربونم ممنونم بابت همه قشنگیه
مستربچ مشکی چیست؟
مستربچ مشکی نوعی از مستربچ است که در ساخت آن از دوده استفاده می کنند این نوع مستربچ در تولید لوله های پلی اتیلن که در آبرسانی و گازرسانی و ...  بسیار کاربرد دارد مستربچ مشکی از ترکیب رزین پلی اتیلن، دوده و سایر افزودنی ها کمک فرایندی نظیر روان کننده ، آنتی اکسیدانت تشکیل می شود معمولاً در ساخت آن بین ۲۰ ۴۰ درصد دوده یا کربن بلک استفاده میشود. از جمله عواملی که بر کیفیت این مستربچ تأثیر می گذارد میزان مش دوده یا پراکندگی خوب آ
عرضم به حضورتون که من تصمیم گرفتم برم همون حسابداری، رفتم از مدرسه مدارکمو گرفتم،کپی گرفتم و همه کارارو کردم، رفتم کافی نت که ثبت نام کنم،هرچقدر تلاش می‌کردیم وارد شیم نمیشد،بعد یهو اقاهه گفت میخوای کد ورودی بهمنم بزنیم؟ شاید وارد شد، گفتم باشه بزن چون مطمعن بودم ورودی مهرم.
و بله درست حدس زدید، خاک بر سرم شد رفت،ورودی بهمنم
گفتم اقا نمیخواد ثبت نام کنی مدارک منو بده من برم فقط،اخه آدم با هر عقلی بخواد فکر کنه وقتی ورودی بهمن باشم چه کاریه
به نام مهربانترین مهربانان❣️
دوستان عزیزم سلاااااام امیدوارم که امروزتون هم پر از سلامتی و عشق باشه ❣️  
همه ما می دونیم که هرچقدر هم علم داشته باشیم باز هم نیاز داریم به اینکه داشتن علم های بیشتری رو تجربه کنیم.دلیلش رو تا امروز نمی دونستم تا این که استادمون یه حدیثی راجع به علم گفتند که کلی بهم چسبید.
قال الامام علی علیه السلام: کُل وعاء یضیق بما جعل فیه الا وعاءَ العلم فانّه یتسع به... میزان الحکمه ج 8
امام علی علیه السلام می فرمایند:
همه
به نام مهربانترین مهربانان❣️
دوستان عزیزم سلاااااام امیدوارم که امروزتون هم پر از سلامتی و عشق باشه ❣️  
همه ما می دونیم که هرچقدر هم علم داشته باشیم باز هم نیاز داریم به اینکه داشتن علم های بیشتری رو تجربه کنیم.دلیلش رو تا امروز نمی دونستم تا این که استادمون یه حدیثی راجع به علم گفتند که کلی بهم چسبید.
قال الامام علی علیه السلام: کُل وعاء یضیق بما جعل فیه الا وعاءَ العلم فانّه یتسع به... میزان الحکمه ج 8
امام علی علیه السلام می فرمایند:
همه
مستربچ مشکی چیست؟
مستربچ مشکی نوعی از مستربچ است که در ساخت آن از دوده استفاده می کنند این نوع مستربچ در تولید لوله های پلی اتیلن که در آبرسانی و گازرسانی و ...  بسیار کاربرد دارد مستربچ مشکی از ترکیب رزین پلی اتیلن، دوده و سایر افزودنی ها کمک فرایندی نظیر روان کننده ، آنتی اکسیدانت تشکیل می شود معمولاً در ساخت آن بین ۲۰ ۴۰ درصد دوده یا کربن بلک استفاده میشود. از جمله عواملی که بر کیفیت این مستربچ تأثیر می گذارد میزان مش دوده یا پراکندگی خوب آ
خب ضایع شدم امروز ازم نپرسید :دی و این که کم هم سوتی دادم. جای شکر داره. در کل روز خوبی بود کتاب کمتر از پنجاه صفحه مونده از الان تموم شده فرضش کن. نمیدونم بعدش چی بخونم و مخم به چی بکشه. فردا انتخاب میکنم. اگه بکشم الان میشینم کتابمو میخونم اگه نه میفته فردا البته هرچقدر که بتونمو امشب میخونمش تا جایی که بفهمم. همین رو به بیهوشیم اما از رو نمیرم. میخوام یه کار تموم شده داشته باشم امروز. بدم نبودما ولی باید دوباره رو مدیریت زمانم کار کنم. یه لیست
آخرین هفته ساله 
هفته ای که تصور میکردم واسه من پر تکاپو باشه واسه مردم پر جنب و جوش هیچکدومش نیست. 
هرچقدر لازم باشه تو خونه میمونم به در و دیوار زل میزنم. هرچقدرم استرس بکشم مهم نیست. فقط دلم تنگ شده واسه یه بغل صمیمی دوستام. خنده هامون دور هم بودنامون
حتی دلتنگ کساییم که میدونم به یادمم نیستن ولی من خیلی دلم تنگشونه 
نمیخوام که اینجوری باشم ولی خیلی تو فکر اینم که اون نامرد الان در چه حاله 
جدیدا کمتر اسمشو تو ذهنم تکرار میکنم. 
بعضی وقتام
 
 
باید به چشم هایم نگاه کنی
این شعرها
هرچقدر هم خوب باشند
نمی توانند دلتنگی ام را
بیان کنند..
چترهای کاغذی
زیر باران
دوام نمی آورند...!
 
"محسن حسینخانی"
 
پ.ن1:
قلمرو تو چشم است
در هوایی بارانی
دارم تمام می شوم،
بیا.
 
"عباس معروفی"
 
پ.ن2:
کاش می شد حرف نزنم
و فقط دست‌هات را
روی تنم لمس کنم.
 
 
"عباس معروفی"
 
پ.ن3:
باران یعنی برگشتن هوای مه آلود شیروانی های شاد!باران یعنی قرارهای خیسباران یعنی تو برمی‌گردیشعر بر می‌گردد
"‫‏نزارقبانی‬"
 
یکجاهایی اگر ضایع بشوی، هیچوقت نخواهی توانست که جبران کنی؛ هیچوقت هم باور نخواهی کرد...  درست مثل آن است که چیزی که شکست شکست‌. این شکستن به دیدن نیست به لمس کردن است یعنی برای دیدن نیست از جنس لمس کردن است... یکجاهایی اگر گاردت را باز کردی و ضربه‌ای خوردی این ضربه دیگر ناغافل نیست گر چه برای تو ناغافلانه است.. پس اگر بر روی زمین افتادی و شمارش آغاز شد، شکست را بپذیر، بپذیر یعنی باور کن که شکست خورده‌ای حال این شکست یعنی مرده‌ای؟ آری، میشود ای
بحث از ژانر یا گونه فیلم‌های سینمایی همواره یکی از چالش برانگیزترین مناقشات در بین سینماگران و منتقدان سینما بوده است؛ به طوری که از یک طرف عموم منتقدان، پایبندی به قواعد ژانری را نقطه قوت فیلم‌ها قلمداد می‌کنند و از سوی دیگر، برخی برآنند که پرداختن به ژانر فیلم‌ها امروزه دیگر یک تقلای بی‌نتیجه و منسوخ در خوانش آثار هنری است.
با این همه، نمی‌توان فراموش کرد که هرچقدر همپوشانی فیلم‌ها، از منظر گونه‌شناسی آن‌ها، افزایش یابد، باز هم به
کلی با خودم فکر کردم که باید واسه بار اول چی بنویسم وچی بگم!!
راستش چون اولین باریه که دارم واسه ی وبلاگ خودم متن مینویسم خیلی استرس داشتم که چی کارا باید بکنم
بعد کلی فکر کردن و کلنجار رفتن تصمیمم بر این شد که در مورد اسم وبلاگ براتون حرف بزنم :))
به نظر من ادم هرچقدر هم روز سختیو داشته باشه اما اگه بیاد خونه و یه دوش اب گرم بگیره و چای داغ لب ونجره بخوره همه خستگی روز از تنش در
میره و ارامش خاصی تو وجود ادم رخنه میکنه که حتی شده واسه چند لحظه سختی
دیروز افسون زنگ زد ، می خواست حال منو خوب کنه ولی کل مدت من باهاش سرد صحبت کردم خیلیم سرد که هی میگفت چرا اینقدر باهام سردی تو بعدش خواست امروز باهم بریم بیرون که قاطع گفتم نه .
دیشبم که یه استوری تیکه دار گذاشتم که مخاطبش خیلیا بودن ولی هیچی نگفت .
امروزم که دیدمش بکل باهام سرد بود ، با وجودی که قرار بود حداقل یک ماه همو نبینیم بازم یه خداحافظی الکی و مسخره ازم کرد .
جفتمون تو حالت چسی اومدنیم البته اون هست نه من و این تا هرچقدر ادامه پیدا کنه بر
♦️در روستای پدریم باغ های پرتقال زیادی بود. همیشه با بچه های فامیل از پرتقال های یکی از باغ ها یواشکی میچیدیم و یه گوشه میخوردیم و اون پرتقال ها خوشمزه ترین پرتقال های دنیا بود.یکروز صاحب اون باغ مارو در حال چیدن دید ولی بجای تندی و دعوا گفت اشکالی نداره و میتونید از این به بعد هرچقدر که میخواین از باغ من پرتقال بخورید. از فردا دیگه طعم پرتقال های اون باغ معمولی بود و برامون اون لذت همیشگی رو نداشت !در عوض از فردا خوشمزه ترین پرتقال ها ،پرتقا
دیروز داشتم با یکی از مشتریهای مهرزمان صحبت میکردم در مورد مهرژلاتینی که میخوام سفارش بدم
و شاید بالای ده بار طراحی کردم و ارسال کردم. اخرش میگه ببخشید من مهرلیزری میخواستم
گفتم اول شما مشخص کنید چی میخواین بعد بگید من طراحی کنم. هرطراحی مناسب یه کاریه
همین رو گفتم ناراحت شد و کلا اشتباهی به شما سفارش دادم.باید به کسی دیگه زنگ میزدم. بعضی
از روزها واقعا هرچقدر هم تلاش میکنی انگار روز شما نیست
یوقتایى بیتابى، دلتنگى، بی قراری،  خلاصه از این حس سیاه زشتا یهو آخر شبى  میاد سراغم .مثل همین الان، زور میگه ،نمیزاره بخوابم. 
هرچقدر بهش بی توجه میشم بیشتر  خودشو نشون میده.
یوقتای مثل الان چشمام تار میشه  و غم عالم چمبره میزنه و انگار نفس کشیدن سخت واسم....
یوقتایی  زمان سخت و بد میگذره؛مثل الان.
یوقتایی اونقدر   دلم گرفته اس که نه‌میتونم  ازش بگم نه بنویسم ، غصه توی دلم  این موقع ها به جای لبم  از چشمام میزنه بیرون ،مثل همین الان.
میرم‌ک

تفاوت برق ۲۲۰ ولت و برق ۱۱۰ولت چیست؟ ‌
برای پاسخ به این سؤال، ابتدا باید به برخی قوانین حاکم در فیزیک اشاره کنیم:

۱٫ با افزایش ولتاژ، اتلاف انرژی الکتریکی در حین انتقال کاهش می یابد. به همین دلیل است که در سیستمهای انتقال نیرو از نیروگاه به شهر از ولتاژ بسیار بالا استفاده می شود.

۲٫ فرض کنید متوسط توان برق مصرفی در شهر تهران، X وات است، در صورت استفاده از برق ۱۱۰ ولت برای منازل، توان مصرفی تغییری نمی کند، ولی چون ولتاژ نصف شده است، شدت
خوش بحال آنها که فقط شنیده اند که پول چه موقعیت هایی را حواله ی صاحبش میکند . من جزو آن آدم هایی هستم که از نزدیک دیده ام و لمس کرده ام که استعداد های من "دوزار " هم نمی ارزد ولی بی استعدادی آن ها خدا تومن . همین حالا که من نشسته ام گوشه ی اتاقم و سعی میکنم به هر ترفندی که شده خودم را گول بزنم که بلند شو ، یک بار دیگر تلاش کن ، آن ها رفتند آنور دنیا با پول هایشان در دانشگاه های پولی ترشان درس پاس میکنند و لطف میکنند ما را از دیدن موفقیت های سخت کوشانه

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

امیر کرابی مشاور دیجیتال مارکتینگ و سئو وب سایت